محل تبلیغات شما

گاهی فکر می کنم_

آدم ها یک روز برمی گردند به نقاشی های بچگی شان

به همان خانه ی کوچک با سقف شیروانی و دودکش

که احیاناً نزدیک یک درخت سیب بود

و همیشه پشتش به دو سه تا کوه گرم بود

و پنجره اش رو به یک رودخانه ی آبی باز می شد که از کوه پایین می آمد و همیشه چند تا ماهی قرمز داشت

و خورشیدش همیشه خورشید دم صبح بود و موقع تابیدن، صورتش گل می انداخت و لبخند می زد.

.

.

.

گاهی فکر می کنم

آدم ها یک روز برمی گردند به نقاشی های بچگی شان

و دوباره بزرگ می شوند.

ول کن جهان را,قهوه ات یخ کرد/

تقریبا پنجاه هزار بار/

انچه باقی مانده است/

یک ,بچگی ,نقاشی ,ی ,گاهی ,بودو ,گردند به ,برمی گردند ,به نقاشی ,نقاشی های ,های بچگی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها